38 شامپانزه پس از 30 سال که به دلیل انجام آزمایشات پزشکی در یک
محفظه تاریک اسیر بودند سرانجام آفتاب را دیدند و از خوشحالی خندیدند.
مهر:پرتوهای
آفتاب بر روی پوست آنها تابید، قطرات ریز باران بر روی بینی آنها افتاد و
برای اولین بار طراوت چمن را زیر پاهای خود احساس کردند.
پس از گذشت 30
سال، آلفرد، دیوید، سارا و سوزی به همراه 34 شامپانزه دیگر از اتاقهای
تاریک و نمور لابراتوار خارج شدند و آزادی را کشف کردند.
این
حیوانات که سالیان دراز برای انجام آزمایشات پزشکی در قفس بودند اکنون در
یک پناهگاه ویژه حیوانات رنج کشیده می توانند زندگی جدیدی را آغاز کنند.
بسیاری
از این حیوانات در همان لابراتوار به دنیا آمده و هرگز آفتاب را ندیده
بودند. بعضی دیگر از آنها نیز در کودکی ساکن آفریقا بودند.
شکارچیان
والدین این شامپانزه ها در آفریقا کشته و آنها را به اتریش آورده بودند.
لابراتوار تحقیقاتی یک شرکت بزرگ داروسازی از این حیوانات برای انجام
آزمایشات مختلف پزشکی استفاده کرد.
بسیاری از این شامپانزه ها به
ویروسهای هپاتیت و "ایدز" آلوده و سالهای سال در یک قفس کوچک بدون نور
زندانی شدند، بدون اینکه هیچ تماسی با سایر همنوعان خود داشته باشند. آنها
تنها با افرادی که ماسکهای عجیبی می زدند و لباسهای محافظت کننده شبیه به
لباسهای فضانوردان را می پوشیدند ملاقات می کردند.
سرانجام یک نفر تصمیم گرفت این حیوانات را نجات دهد و به آنها این فرصت را بدهد که نوع دیگری از زندگی را تجربه کنند.
این
مرد، "مایکل آئوفهازر"، بنیانگذار پارکی در اتریش است که از سال 2002
حیوانات رنج دیده را از همه اروپا در آنها جمع می کند و به آنها اجازه می
دهد که آزادانه زندگی کنند.
وی به شبکه تلویزیونی "آر. تی. ال"
آلمان در خصوص خروج چهار شامپانزه اول به محیط باز گفت: "وقتی از سوله
بیرون آمدند همدیگر را بغل کردند و خندیدند. تصور کنید برای تمام عمر خود
در حبس بمانید و بعد یکروز ناگهان ببینید که درها باز می شوند."
محل جدید زندگی این حیوانات محوطه ای به فضای حدود 2 هزار متر مربع است که با هزینه 3 میلیون یورو ساخته شده است.
این
پارک ویژه حیوانات رنج کشیده در چند کیلومتری سالزبورگ قرار دارد و
تقریباً 10 سال است که به پناهگاهی برای این حیوانات تبدیل شده است
.
پس از 30 سال اسارت ناگهان در باز می شود
شامپانزه ها با تعجب بیرون را نگاه می کنند
کم کم بیرون می آیند و آفتاب را می بینند
خوشحال می شوند
می خندند و همدیگر را بغل می کنند
خوشحال اما با احتیاط بیرون می روند
یکی از آنها از ترس داخل سوله مانده برای همین از پنجره صدایش می زنند
آن یکی هم جرأت پیدا می کند و بیرون می رود
اولین تجربه گردش در فضای باز و راه رفتن بر روی علفهای تازه آغاز می شود
تجربه بالا رفتن از درخت
و تجربه راه رفتن در کنار آب- زندگی جدیدی آغاز شده است